شعر برای رایین عزیزم
کودکم گریان بود از زندگی حیران بود بی قراری در صدایش اشک دیده روی گونه هایش کودکم در آغوش خویش گرم تر گشتم از روزان پیش کودکم آرام گشت، خاموش شد قصه گفتم، قصه سادگی و صفا قصه شاپرک و گلبرگ نور قصه رنگین کمان راه راه دور بر سرش دست نوازش بر دلش روی نیایش کودکم زیبا شد پر کشید، پرواز کرد در بهشت دیده اش دیدم ازآن روی باز از نگاه خنده روی کودکم خدا هم خنده کرد خدا هم خنده کرد ... ...
نویسنده :
رایین ♥
21:59